هر دم از روضه ي رضوان خبري مي آيد
بي گمان در شب هجران سحری می آید
بي گمان در شب هجران سحری می آید
شور عشق است که همواره خروشان جاریست
چون صدف از دل دریا گوهری مي آيد
قوم تزویر پی عقده گشایی آمد
هر دم از دشنه ي داعش شرري مي آيد
صف به صف کینه ی اجدادی شان خنجر شد
شب در اندیشه ی خشم و ضرری می آید
زخم تاریخ مرا سوی خودش می خواند
گوش باشیم ندا و اثری می آید
رودها تشنه تر از خشکی و صحرا هستند
ماه، بیدار یقینا” قمری می آید
حسن عباسی
شاعر حسن عباسی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو