پر پرواز کسی باش هوادار تو باشد
رگ خوابش تو بدان تا که گرفتار تو باشد
یقه را باز نکن مثل ارازل که نشد مرد
سر صحبت که گشودی همه افکار تو باشد
اگر این بار تو را پس بزند هیچ غمی نیست
اثر مثبت آن لنگ به اصرار تو باشد
نفسی گرم بکش حرف دلت را تو بگو یا
صدفی باش که الماس سزاوار تو باشد
ابدش حکم بزن تا که جدایی نشود چون
رز قرمز که بروید که پرستار تو باشد
یخ دل آب نکن ترس تو از چیست بگو تا
فرجی کاش شود تا که خریدار تو باشد
ره صد ساله نرو یک شبه بردار قدم را
دل بیچاره چه داند همه اجبار تو باشد
رگ خوابش تو بدان تا که گرفتار تو باشد
یقه را باز نکن مثل ارازل که نشد مرد
سر صحبت که گشودی همه افکار تو باشد
اگر این بار تو را پس بزند هیچ غمی نیست
اثر مثبت آن لنگ به اصرار تو باشد
نفسی گرم بکش حرف دلت را تو بگو یا
صدفی باش که الماس سزاوار تو باشد
ابدش حکم بزن تا که جدایی نشود چون
رز قرمز که بروید که پرستار تو باشد
یخ دل آب نکن ترس تو از چیست بگو تا
فرجی کاش شود تا که خریدار تو باشد
ره صد ساله نرو یک شبه بردار قدم را
دل بیچاره چه داند همه اجبار تو باشد
شاعر حسن ایزدی (تنها)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو