پرچمت بالاست درقلبم نگاهت باحیاست
روی ماهت هم برایم مهر ماهی آشناست
روی ماهت هم برایم مهر ماهی آشناست
یونسم در کنج چشمت کشتیم پهلو گرفت
ساحلی دارد دو چشمانت زیادی باصفاست
اقتدا کردم نمازم را به چشمانت عزیز
امشبم تکرار خواهم کرد هر چندم قضاست
نور چشمانم تویی ای دلبر زیبا کلام
صدر قلبم آمدی دل هم به عشقت مبتلاست
احترامت می کنم زیبای من گیسو کمند
رسم عشق این نیست دیگر دست ما از هم سواست
یار من الان که باران بند می آید بیا
فصل آخر شد به زودی راه ما از هم جداست
روزها را می شمارم تا به چشمانت رسم
درد من درمان شود بی شک دو تا چشمت دواست
شاعر حسن ایزدی (تنها)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو