جابر ترمک
چشم هایت چغاله ی عشقند گونه ات شیرمال سمنانی
گیسوان شرابی ات دارد طعم یک آسمان پریشانی
شانه ام تکیه گاه بی تابی در نسیم سواحل چشمت
موج می پروری به رقص تنت می توانی کمی بلرزانی
رشته کوه تنم پر از ببر است قاف قلبم قصیده ی سیمرغ
حسرتم را همیشه می تازد آهوی جنگل گلستانی
در نگاه تو شیرها رام اند در تن من غزالها وحشی
تو رواق جزیره ی عشقی من ترک خورده ی بیابانی
دست هایت به هر طرف بکشی امتداد شکوه البرزند
از دماوند نقره فام تنت ابرها می رسد به آسانی
ساکنان حوالی پلکت در قریب الوقوع غم غرقند
من پر از احتمال طوفانم تو پر از انعطاف بارانی
می کشد کار من به لبهایت بوسه تسکین درد شاعر نیست
بنشین اندکی تفکر کن توی این بیت های پایانی
جابر ترمک
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران