بسمه تعالی
ربطی به من ندارد دار و ندار مردم
مشغولم و ندارم کاری به کار مردم
با آنکه سخت باشد امرار زندگانی
کاری بکن ، نباشی تا وام دار مردم
گم می شود کسی که دنبال دیگران ست
در یاب خویشتن را بی انتظار مردم
چشم نیاز خود را بر رهگذر بپوشان
تا پر نسازد آن را گرد و غبار مردم
کوری که حق دیدن بر دیگران نمی داد
می کرد ادّعا ، اوست آیینه دار مردم !
اسباب نا امیدی ست امّیدواری خلق
هرگز نباش ای دل امّیدوار مردم
از منّت ، آب گردد مانند تیغ عریان
لب تر کنی مبادا از جویبار مردم
افکنده سر به پایین ، همواره از خجالت
خون می خورد کسی که شد شرمسار مردم
بنیاد سست معیار پا در رکاب باشد
نگذار پای خود را روی عیار مردم
شاعر جواد مهدی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو