مسعود احمدی
شعرهایم عق می زنند
و عاشقانه هایم را تمام
بالا می آورند
هنگام که سربازان
مین های ضد نفر را
کنار شقایق های کوهی می کارند
اولین بهانه ام
برای زیستن
چشم های قهوه ای تو بود
که به لب های پر از شعر من
خیره می شد !
انفجارها اما
سپیدهایم را
لباس جنگ پوشانید !
کاش اینجا بودی
لحظه ای
گره از روسری ات
باز می کردی
تا عاشقانه هایم
دوباره مرا دریابند
اما نگرانم
که با آمدنت
شقایق ها
سربازان را به آسمان بفرستند !
و دوباره
نسیم
گیسوانت را ببوید
و طوفان بپا کند !
۲۶دی۹۴
تهران
مسعود احمدی
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران