نگاه کن که نگاهت شکوه حیرانی است
غزال من نفست ابتدای ویرانی است
غزال من نفست ابتدای ویرانی است
بخند خنده ی تو آخرین بزنگاه است
ببوس بوسه ی تو اول غزلخوانی است
ستاره ها به مدار رخ تو می چرخند
هلال روی تو نصف النهارکیهانی است
قران زهره و ناهید بین دستانت
شکوه مشتری عشق در پریشانی است
هوای چشم زلیخاست پشت مصر تنت
اگرچه حسرت یوسف فراق کنعانی است
قبیله منت لیلا کشید و مجنون شد
همیشه قسمت آبادی تو ویرانیست
ببخش حضرت آئینه من شکسته ترم
شکست خصلت آئینه های پنهانی است
جابر_ترمک
شاعر جابر ترمک
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو