محمدجواد منوچهری
تو میخواهی و بیرون میکشم از ماجرا ،پا را
تحمل کن فقط یک چند روزی سایه ی ما را
بد آوردیم حرفی نیست اما هرکه کم آورد
قرار این بود گیرد مدتی راه مدارا را
عجب وابستگی تاوان سخت و مضحکی دارد…
خدایا خط بزن از عشق نام بی جگرها را
دمادم تشنه ی عشقیم و سیراب از حماقتها
همین دیوانگی بیچاره کرده چرخ دنیا را
نه وصلی اتفاق افتاد و دائم پشت پا خوردیم
شبیه رودِ سر در گُم که گُم کردست دریا را
تمام پیچ وخم ها را دوتایی رفته ایم اما
اگرها را نفهمیدیم وپیچاندیم اما را…
#محمدجواد_منوچهری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران