تویی اون دریای آبی/ازهرا نعمتی
خلیج فارس
تویی اون دریای آبی
یه خلیجِ پر هیاهو
بندر و اسکله و موج
قایق و لنگرو پارو
روی ماسه های نرمت
حک شده نقش یه قایق
خاطره بازیِ موجا
با مسافرای عاشق
هلهله کردنِ جاشو
وقتی میشه در تو راهی
داره از دریا میاد مَرد
با یه تورِ پُرِ ماهی
گرمِ رونقِ ستاره
آسمونِ بی غبارت
معدنِ غرور وگنجه
کیش وقشم وچابهارت
فانوس روشنت از دور
واسه لنجا یه نشونه
جاشو های در مسیرو
سمتِ ساحل می کشونه
گرچه دریا توی راهش
پُره صخره های درده
ولی بازم عاشقونه
دورِ ساحلت می گرده
گاهی کَرکسای وحشی
پنجه می کشن به بامت
اما تا ما رو تو داری
همیشه بلندهِ نامت
زهرا نعمتی فارس