توصيف آرايه:
تلميح در لغت به معنى اشاره كردن است و در اصطلاح آن است كه در اثناى سخن،
به آيه يا حديث يا داستان يا مثل و يا اصطلاحى از اصطلاحات علمى اشاره كنند.
تا چه بازى رخ نمايد، بيدقى خواهيم راند | عرصۀ شطرنج رندان را، مجال شاه نيست |
اشاره است به اصطلاحاتى از بازى شطرنج يعنى رخ و بيدق و شاه.
حديث هول قيامت كه گفت واعظ شهر | كنايتى است كه از روزگار هجران گفت |
اشاره است به« كنايه» كه يكى از موضوعات علم بيان مىباشد.
بلاگردان جان و دل، دعاى مستمندان است | كه بيند خير آن خرمن كه ننگ از خوشهچين دارد |
اشاره است به حديث:« لاٰ يَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلاَّ الدُّعَاءُ».
صوفى از باده به اندازه خورد نوشش باد | ور نه انديشۀ اين كار فراموشش باد |
تلميح است به ضرب المثل معروف:« اندازه نگهدار كه اندازه نكوست».
حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ | اگر چه صنعت بسيار در عبارت كرد |
اشاره است به صنايع بديعى اعم از صنايع لفظى و معنوى.
عشق و شباب و رندى مجموعۀ مراد است | چون جمع شد معانى گوى بيان توان زد |
تلميح است به دو فن از فنون بلاغى يعنى فن معانى و فن بيان.
غمناك نبايد بود از طعن حسود اى دل | شايد كه چو وابينى، خير تو در اين باشد |
تلميح است به آيۀ شريفۀ:« عَسىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ».
پيراهنى كه آيد از او بوى يوسفم | ترسم برادران غيورش قبا كنند |
تلميح است به داستان پيراهن يوسف در سورۀ يوسف:« اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هٰذٰا فَأَلْقُوهُ
عَلىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً» يعنى پيراهن مرا ببريد و به روى پدرم افكنيد تا بينا شود.