علیاکبر صادقزاده (پرتو)، شاعر این مجموعهاشعار، در مورد خود و چگونگی آمدن به حوزه شعر، به خبرنگار پایگاه خبری شاعر به نقل از (ایبنا) در شیراز، گفت: من متولد سال ۱۳۴۸ هستم و پدرم از کاسبان بازار قدیمی کازرون و اهل مسجد و مستمعی بسیار خوب برای منبر. همین دو سند کافی است تا بگویم دوران کودکی من چندان به کودکی نگذشت و در ماجرای انقلاب تمام شد و نیز دوران نوجوانی و به قول شیخ اجل عنفوان جوانی – چنان که افتد و دانی – در ۸ سال جنگ تحمیلی. با دلبستگی به آنچه میشنیدم و میخواندم از همان دوران دبستان دلم میخواست سخنران شوم. (که اگر خانواده گذاشته بودند «منبری» شده بودم). انشاء را دوست داشتم و آنچه را مینوشتم بارها بلند بلند میخواندم و قسمتهایی را خط میزدم و چیزهایی اضافه میکردم و صد البته اصرار داشتم که حتماً آنها را در کلاس – که گاه با نگاه سرد همکلاسیها و آفرین خشک معلم روبرو میشدم – بخوانم.
وی افزود: در خانه متنها و شعرهای کتاب فارسی دبستان را چنان شمرده شمرده برای مخاطبان غایب از نظر دکلمه میکردم و چنان با حرکات دست، نوشتههایم را تبیین میکردم که یقین داشتم آن مطالب در دل آنها کاملاً جا گرفته و آن مخاطبان بی شمار به سخنانم کاملاً ایمان دارند.
صادق زاده عنوان کرد: بسیار اتفاق میافتاد که در مراسم مختلف پشت میکروفون قرار میگرفتم و نوشتههایی را با آب و تاب دکلمه میکردم. (شاید آن سخنان گاه موزون و گاه ناموزون ناخواسته اولین گامهای من در آنچه شعر نو میگفتند، باشد)
وی اضافه کرد: در سال ۶۵ اتفاق خوبی برای من روی داد: دبیر ادبیاتمان مرا خواست و چیزهایی در باره وزن و قافیه برایم گفت (من در رشته تجربی درس میخواندم و طبیعتاً از این مطالب به دور بودم) روز بعد آنچه را او از من در تغییر مطالبم خواسته بود برایش خواندم و او چه سخاوتمندانه ورود مرا به دنیای شعر خوش آمد گفت. درسهای ریاضی و فیزیک و شیمی و سایر درسهای رشته تحصیلیام را (که به گونهای برایم انتخابش کرده بودند) کمرنگتر میخواندم و بیشتر به دروس انسانی میپرداختم.
این شاعر کازرونی ادامه داد: دیگر در این جریان قرار گرفته بودم. جریانی که تمام توان و داشتههای مادی و غیر مادیام را در بقیه دوران زندگی به خود اختصاص داد. از همان روز – روزی که پا به سرزمین شعر گذاشتم – معنای زندگی برایم دیگرگون بود و حواشی جدیدی داشت؛ سکوت و در خود فرو رفتن، خیالات دور و دراز، کلنجار با اندیشه و خیال و باز هم خیال…!
این غزلسرای اهل کازرون در مورد دنیای شعر و شاعری گفت: و آنگاه عشق- از او چه بگویم اگر چه حرفها دارم – و عشق.. در حال قدم بر داشتن و رفتن در جلگه زندگی – با همه فراز و نشیبهایش – هستی که ناگاه زیر پایت فرو میرود، فرو میروی و ناگاه خود را در جهانی دیگر میبینی، جهانی پر از ماجرا، پر از زیباییها و فریبندگیها. و گاه پر از وحشت و اضطراب و نگرانی؛ دیگر به دنیای عشق وارد شدهای و راه بازگشت نداری، باید زندگی کردن را به سبکی دیگر تجربه کنی، باید از نو بیاموزی و از نو بیاندیشی که در دنیای عشق اندیشیدن را روالی دیگر است و نیز بیانی دیگر و چه شگفت آور است تبانی عشق و شعر و چه میکنند آنگاه که قلم نیز به شعر قیام کند.
به گفته او، عشق الهام میکند، مضمون میآفریند، حرف برای گفتن دارد (و بیشتر برای نگفتن) و شعر قالب میزند، واژهها را بر میانگیزد و کلام را جاری میسازد.
صادق زاده خاطرنشان کرد: عاشق که باشی هر چه دلت خواست میگویی و تمام آرزویت این میشود که حرفهایت را همان که دلت میخواهد بشنود اگر چه برای او که دلت میخواهد حرفهایی نگفتنی داری.
مدیرمسئول انتشارات نویسندگان پارس درباره این کتاب گفت: مجموعه شعر تا به سینا، از شاهکارهای استاد علیاکبر صادقزاده (پرتو)، در ۳۳۶ صفحه است که اشعاری در قالبهای مختلف شعری در آن آمده است که به ترتیب عبارتند از: ۵۴ غزل، ۵۸ رباعی، ۴ چهارپاره، ۱۶ قطعه، ۷ مثنوی ،۲۳ دوبیتی و مقطعات ،۱۶ شعر طنز (تلخطنز) و ۱۸ شعر نو و سپید (نوسرایشها).
این ناشر فعال اضافه کرد: به کسانی که دوست دارند در عرصه شعر قدم بگذارند، پیشنهاد میشود حتماً مجموعه شعر «تا به سینا» را مطالعه کنند.
به گزارش ایبنا؛ «تا به سینا» سروده علیاکبر صادقزاده، شاعر کازرونی، با ویراستاری کرامت یزدانی (اشک)، ویراستار و نویسنده، در ۳۳۶ صفحه و در قطع رقعی در آبان ماه جاری به مناسبت هفته کتاب توسط انتشارات نویسندگان پارس در شیراز منتشر شد.
منبع : ایبنا