به نام آفریدگار صداقت و مهرورزی
بیتو در شبهای من، ماهِ دلافروزی نیست
بیحضورِ تو، مرا، مهرِ جهانسوزی نیست
بیوجودِ خیزشِ امواجِ بیتابِ عطش
وجد و حالی در دلِ دیروز و امروزی نیست
بیترحّم شد دلت، نسبت به دنیای دلم
در سرای سینهات، احساسِ دلسوزی نیست
بیمروّت! کاسهی خون شد دلم، از دستت
جز همین خونِ جگرخوردن، مرا روزی، نیست
بیتوجّه، گشتهای؛ باز این دلم، میتپد و
جز تو بحرِ باورم را، شورشآموزی نیست
بیتو در شهرِ دلم، مهرِ جهانسوزی نیست
عشق هم، بیتو؛ گلم! «آشِ دهانسوزی نیست»
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب نوای احساس