بی تو هر روز جهان در پی آزار من است
اَشک لرزان من آغاز شب تار من است
تو که خواب شبم از دیده ربودی باز آ
ای سفر کرده اگر میل به دیدار من است
عمر ما کمتر از آن است به فردا برسد
نالم از دست زمانی که بدهکار من است
همچو گلبرگ گل لاله برافروختهام
شاهد آن رنگ کبودی که بهرخسار من است
بی تو انگار غزلهای من آشفتهشده است
شیوهی عشق تو آئینهی اشعار من است
بار الهی مپسند آنکه شوم خوار کسی
تا جهان سخت در اندیشهی انکار من است
گرچه آموختم از فلسفهی شیشه و سنگ
که خدایم همه اوقات نگهدار من است
#محمد_حسین_نظری