اله یار خادمیان
به هر ترانه که مستم ،همان یگانه پرستم
اگر چه زاده ی موجِ ، همان دو زوج الستم
شعار گونه نباشد ، خدا ی من تو گواهی
هزاربار شکستم ، دل کسی نشکستم
به هر خیال که بودم ،به هر مدار که گشتم
به هرجهت که دویدم ، دخیل را به تو بستم
مرا به سحر کشیدی ،مرا به معجزه بردی
نگو چگونه پریدم ، ببین چگونه نشستم
نه سرکشم که سرآیم ،نه بنده ام که برآیم
همیشه در همه حالت ، گرفته مهر تو دستم
ازآن سرود شنیدم ، منی که دیده ندیدم
زهرچه بود بریدم ،ز عشق دل نگسستم
اگر چه بط تو بودم ، میان شط تو بودم
به روی خط تو باشم ِ،به هرمسیرکه هستم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران