فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 22 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

بهروز جلیلوند – همدرد

پر است گریه ام از چشم های غمگینت
هوای تازه گرفته ست عشق دیرینت

تو باغ سیب خدایی که سالهاست بهار
به انتظار نشسته ست پشت پرچینت…

هزار بوسه ی ناگفته را به حرف آورد
لب تو حرف ندارد به جان شیرینت…

اگر دعای تو مرگ من است…حرفی نیست
بخواه جان بدهم با صدای آمینت…

تو بودي و من و باران … قدم زدي در من
دلم خوش است به -حتي – سكوت سنگينت

هواي اين شب دلتنگ و آخرين سيگار
پرانده خواب مرا در هواي بالينت

خیال موی تو ایمان کاملی ست به عشق
شبی اجازه بده کافرم کند دینت …!

(بهروز جليلوند)

شاعر بهروز جلیلوند

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو