پر است گریه ام از چشم های غمگینت
هوای تازه گرفته ست عشق دیرینت
هوای تازه گرفته ست عشق دیرینت
تو باغ سیب خدایی که سالهاست بهار
به انتظار نشسته ست پشت پرچینت…
هزار بوسه ی ناگفته را به حرف آورد
لب تو حرف ندارد به جان شیرینت…
اگر دعای تو مرگ من است…حرفی نیست
بخواه جان بدهم با صدای آمینت…
تو بودي و من و باران … قدم زدي در من
دلم خوش است به -حتي – سكوت سنگينت
هواي اين شب دلتنگ و آخرين سيگار
پرانده خواب مرا در هواي بالينت
خیال موی تو ایمان کاملی ست به عشق
شبی اجازه بده کافرم کند دینت …!
(بهروز جليلوند)
شاعر بهروز جلیلوند
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو