فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

بهروز باقریان – برای مردم سر پل ذهاب


برو پاییز که بغضم جان گرفته
دلم ابری بسی باران گرفته
شنو پاییز دلگیرم زدستت
دلم از مهر از آبان گرفته
خبر از درد سر پل هیچ داری؟؟
زمین آنجا هزاران جان گرفته
شکایت از خدا می کرد مادر
که فرزندش چرا آسان گرفته
کناری دختری معصوم گفتش
که هم بابا و هم مامان گرفته
نگاهش غرق اندوهست بابا
به سینه پیکری بی جان گرفته
به چشمانش چو دارد اشک ، اما
صلابت را ز یک ایمان گرفته
خدایا بس بکن این لرزه ها را
به دستانی که این قرآن گرفته

شاعر بهروز باقریان

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو