طارق خراسانی
گرچه پنهانی ز چشم روزگار
من که می دانم تو می آیی نگار
فاتحِ سیاره ی دل می شوی
بی گناه و بی سلاحِ مرگبار
می رسانی دستِ آدم تا خدا
با شمیمِ عِطرِ گل های بهار
از نگاهِ تو بَشَر آدم شود
از تو آدم می شود امیدوار
خیمه ی قرآن تو بر پا می کنی
در کنارِ هر چه زندان است و دار
از تو می نوشند منصوران عشق
لحظه لحظه باده های خوشگوار
در زمانِ تو ستم گم می شود
همچو گردی در مسیر کوهسار
رایتِ تو لافتی الا علی
یا علی، لاسیف الاذوالفقار
کودکِ طارق گیاهِ مهرِ توست
می شکوفد در بهارِ انتظار
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران