فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 25 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

بغض بارانی ماه

احسان امیرسالاری

به روز تلخ میخندم برای شب که چشمانت
بود در فال من شاید همان چشمان بارانت

غزلها گفته چشمانت غزلهایی که از دوری
تمام بیتهای آن شده درگیر توفانت

تو باریدی به شبهایی که یادم هست آن شبها
به آغوشی طلب میکردمت با بغض پنهانت

ولی اندوه چشمت را تو پنهان کردی آن لحظه
که سرمه میکشیدی تو به روی موجِ مژگانت

گمان کردی سکوتِ گریه ات را من ندیدم آه
چه کردی با دلم ای مه! شدم ویران ویرانت؟

تو میدانی که امشب ماه هم بغضی نهان دارد؟
کشیده سرمه ی ابری به روی هر دو چشمانت؟

که هق هق دارد امشب ماه با یک رعد می نالد
و می بارد به پشت ابر، چون چشمانِ گریانت

ببین عشقم تو بارانی و بی تایی برای من
بیا! بر دشت آغوشم بزن تا رو به پایانت

بیا چون تو بخندی ماه هم میخندد انگاری
سپیده سبزه میروید از آن لبهای خندانت

#احسان_امیرسالاری
20/7/94 14:35

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران