فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

برگشت از غروب

محمد رضا محمودی

عشق یعنی غریبه ای مجعول
حاصل ازدواج فامیلی است
عشق در برزخی پر از اتش
رقص سامبا به سبک برزیلی است

عشق یعنی توهم یک نسل
صبح را در سلام بوئیدن
عشق یعنی که قسمت خود را
دست در دست دیگری دیدن

دارم از انفجار می گویم
اشتباهی بریدن یک سیم
لحظه های شمارش معکوس
صورتی غیر قابل ترمیم

در تب انهدام افیونی
عشق یعنی شبی تلاشیدن
صبحدم با چکاندن ماشه
مرگ را روی شیشه پاشیدن

عشق یعنی تو رفتی وفردا
حال من بد شدست آری بد
مرگ یک نامه از تو می آورد
پستچی هم سه بار بر در زد

بعد تو در هچوم کرکس ها
شهر یک گور دسته جمعی شد
فصل یک انقراض بی برگشت
درد قلب شکسته جمعی شد

در غیاب شکوه چشمانت
من تو را در سکوت مرگیدم
خفقان در صدای من رقصید
پشت تنهایی ام تمرگیدم

عصر پائیزی و سقوط برگ
و خیابان مرا قدم می زد
عابرانی که دم تکان دادند
ساعت از انفجار دم می زد

عقربه نیش می زند شب را
سر ساعت هجوم دینگ و دینگ
می شود در درون خود تحقیر
شاعری ورشکسته گوشه ی رینگ

عنکبوتی میان ذهن من است
طعمه اش بیت های تکراری است
من نخوابیده ام که برخیزم
درد من درد تلخ بیداری است

بیت هایی که باز خط خوردند
به کسی تا مباد بر بخورد
صبح فردا به خاطر یک بیت
ریشه شعر من تبر بخورد

این غزل هم برای من تو نشد
من تو را بازهم کم آوردم
شاعری هم برای من نان نیست
باید از این غروب برگردم

بخش چهار پاره | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران