علی حاتمیان
برمیگردمت در دود سیگارهایم
باورم کن که می بینمت در خوابم
به مرور شبگردی های هر پنج شنبه
بیاد آخرین همقدم تنهایم↓
که نیستی و باز هم تنهایم…
.
صدای بوق ممتد تلفن
صدای سوت قطار دلتنگی هام
صدای سر رفتن آب در وان حمام
و احساس غرق شدن در رویاها…
.
به سنگسار یادت در عرفات ذهنم
که به اسماعیلت برساند ابراهیم و تیغش
و یادت را گردن بزنم با چاقوهای کل
تا زجر کش کنم تمام تمامیتم را
و گمت کنم در فوران خون
تا دیگر پیدایت نکنم هرشب
و دیگر نبینمت در خوابم…
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران