گل گونه کنار کاسهی چشمان نم کافیست
زمان بدرقه، چشمانمان افتد به هم کافیست
در این فرصت که خیلی حرفها ناگفته میماند
همین که زیر باران میزنی با من قدم کافیست
شبیه ریلها از جنس آهن هم که باشم باز
برای اینکه بی تو بشکنم، یک پیچ و خم کافیست
تظاهر میکنی که دوستم داری؟ نمیدانم!
همین که پشت شیشه میدوی هرچند کم، کافیست
کنار پنجره تصویر تو غرق است در باران
همین تصویر پایانی که با خود میبرم کافیست