فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

بحرانِ نقدِ شعر جوانِ امروز به بهانۀ مطالعۀ دوبارۀ كتاب محمد كاظم كاظمي

نقد  کتاب شعر

بحرانِ نقدِ شعر جوانِ امروز…

به بهانۀ مطالعۀ دوبارۀ كتاب محمد كاظم كاظمي

 

 

به بهانۀ مطالعۀ دوبارۀ كتاب محمد كاظم كاظمي، اين يادداشت را مي نويسم. در سالهاي آخرِ دهه هشتاد، اين شاعر و نويسنده افغان كتابي نوشت در نقدِ شعرِ جوانِ امروز، با عنوانِ «رصد صبح». گويا اين كتاب با حمايت و سرمايه گذاريِ مركز آفرينش هاي ادبیِ حوزه هنري و با هدف بازخواني و نقد آثار شاعران جوان معاصر تاليف شد. دستمايۀ نويسنده در نگارش اين اثر، اشعار بيست شاعر جوانِ معاصر بود كه عبارتند از: محمد مجتبي احمدي(1360)، حافظ ايماني(1360)، عليرضا بديع(1364)، حميدرضا برقعي(1362)، محمد امين جعفري حسيني(1358)، مهدي جهاندار(1358)، زهرا حسين زاده(1358)، مرتضي حيدري آل كثير(1362)، هادي خوانساري(1355)، امينه دريانورد(1354)، محمد مهدي سيار(1362)،‌ محمد جواد شاهمرادي(1361)، پانته آ صفايي(1359)، گروس عبدالملكيان(1359)، ميلاد عرفان پور(1367)، مهدي فرجي(1358)، آرش فرزام صفت(1357)، مسلم محبي(1362)، كبري موسوي قهفرخي(1359)، اميد مهدي ن‍ژاد(1358).

 

با اين مقدمه، بحثم را آغاز مي كنم. شما بياييد و به فهرستِ اين شاعرانِ جوان بنگريد؛ چه خواهيد ديد؟ آنها نمايندۀ كدام جريانِ شعر معاصرند؟ سپس بياييد و به ساختار كتابِ محمد كاظم كاظمي بنگريد؛ چه خواهيد ديد؟ آيا نويسنده در اين كتاب به همه شكل ها و قالب هاي رايج در شعر امروز ايران توجه كرده است؟ پاسخ به اين پرسش ها، آسان است: تقريبا همه اين شاعران، جز گروس و يكي دو شاعر ديگر، همگي غزلسرا هستند. انتخاب هاي محمد كاظم هم در اين كتاب، جز يكي دو شعر سپيد، كاملا در چارچوب غزلِ معاصر است. اكنون اين سوال ها را از شما مي پرسم: آيا شكل اصليِ شعر امروزِ ايران، فقط غزل است؟ آيا اين شاعرانِ غزلسرا، نمايندگانِ واقعيِ شعر امروزِ ايرانند؟ آيا عنوانِ كتابِ محمد كاظم با محتواي كتابش تناقض ندارد؟ پاسخ به اين پرسش ها نيز آسان است: هر چند كه قالبِ غزل، هميشه در كنار سايرِ قالب هاي شعر فارسي در همۀ ادوار ادبي ايران، رايج خواهد بود؛ اما در ادبيات امروز، شعر سپيد مهمترين شكلِ شعر است. محمد كاظم به جاي اينكه در نقد شعر امروز به جريان شعر سپيد كه در متنِ فعاليتِ شاعرانِ معاصر قرار دارد بپردازد، به تحليلِ غزل هاي معاصر پرداخته است. بنابراين به اين نويسنده محترم پيشنهاد مي كنم عنوانِ فرعيِ كتابش را از «نقد شعر جوان» به «نقد غزل جوان»، تغيير دهد.

 

البته نه تنها محمد كاظم در كتابش- بر خلاف ادعايش- به تحليل جريانِ اصليِ شعر جوانِ نپرداخته است بلكه عموما هيچ نقد اساسي و علمي در این زمينه وجود ندارد. البته روزنامه ها و مطبوعات ما پُر شده است از نقدها و نظراتِ غيركارشناسي و تعارف آميز درباره شاعران جوان امروز؛ اما هيچ كدام از آن مطالب در چارچوب علمي و بر اساس موازين نقد ادبي نيست. مجلات دانشگاهي هم در زمينۀ تحليل شعر جوان، مقالات علمي منتشر نمي كنند و بيشتر با رويكردهاي نظري به تحليل شاعرانِ شناخته شده مي پردازند. خلاصه آن كه شعر جوان ما و شاعران امروز ما شاهد هيچ نقد تحليلي و علمي دربارۀ شعرهايشان نيستند و عمقِ اين بحران، متاسفانه روز به روز بيشتر مي شود. به ناشراني كه در زمينۀ انتشار شعر جوان فعاليت دارند پيشنهاد مي كنم بخشي از فعاليت هايشان را به انتشار كتاب هايي در زمينه نقد شعر جوان، معطوف كنند. اين ناشران مي توانند با حمايت از منتقدانِ برجسته امروز، تعريفي جديد در حوزه نقد علمي شعر جوان ارائه كنند؛ البته اگر نگاه هاي سودجويانه در امر نشر، اين امكان را فراهم ساز..!      

نویسنده:رضا عبدالملکی

برگرفته از وبلاگ رضا عبدالملکی