ای کرده در جـهان غـم عـشـقـت سـمر مراوی کـرده دسـت عـشـق تـو زیر و زبـر مـرااز پای تا به سر همه عشقت شدم چنانکدر زیر پـای عـشـق تـو گم گشـت سـر مراگر …
ای کرده در جـهان غـم عـشـقـت سـمر مرا | وی کـرده دسـت عـشـق تـو زیر و زبـر مـرا |
از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک | در زیر پـای عـشـق تـو گم گشـت سـر مرا |
گر بـی تـو خواب و خورد نبـاشد مرا رواست | خود بی تو در چه خور بود خواب و خور مرا |
عـمـری کـمـان صـبـر همـی داشـتـم بـه زه | آخـر بــه تــیـر غـمـزه فـکـنـدی سـپــر مـرا |
بــاری بــه عـمـرهـا خـبــری یـابــمـی ز تــو | چـون نیست در هوای تـو از خـود خـبـر مرا |
در خـون من مشـو که نیاری بـه دسـت بـاز | گـر جــویـی از زمـانـه بــه خـون جــگـر مـرا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج