طارق خراسانی
ای مرغ آزادِ چمن، پر باز کن، پرواز کن
ازسنگ ها از تیر ها، ترسان مشو آواز کن
گر شاعری شعری بگو، کز آن بَر آید بوی جان
گر عاشقی بر خیز هان، آن کارِ دل آغاز کن
در پشتِ دَر، دَر مانده ام، دستِ تو را من خوانده ام
خود را مزن بَرخواب خوش،دَرمانده را دَر باز کن
در ذرِّه اعجازی بود، هر ذرِّه را رازی بـود
ای سازه ی جان ذرِّگان، برخیز و بس اعجـاز کن
هی هی کنان هویی بکش، با خود مرا سویی بکش
وانگه که دل بُردی ز ما، تا می توانی ناز کن
ای جانِ جان زاری مکن، تو مردم آزاری مکن
با ما تو تاتاری مکن، ساز دلم را ساز کن
طارق، منم راهم بده، آن عشقِ دلخواهم بده
آن را که می خواهم بده، بستی چرا؟ در باز کن
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران