این عمر عجول است و تو هم حوصله داری
دل مانده و احساس بد لحظه شماری
اردو زده ام پشت در بسته ی قلبت
ای وای اگر باز مرا غال گذاری
جانم تو اگر تیز غزالی و سبک پای
من نیز سبک بالم وشهباز شکاری
از لحن سخن گفتنم ای عشق نرنجی
چندیست به هم ریختم از باده گساری
ای جاذبه ی چشم تو مستی مداوم
ما را به خماری مداوم نسپاری
هشدار ! اگر باز تعلل بنمایی
انگشت تاسف بزنی روی مزاری.
اسد زارعی