فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 15 آبان 1403

پایگاه خبری شاعر

ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) – سرمه عشق

دل در گرو سرو خرامان سیه موی
جان در طلب برق دو چشمان چو آهوی

تا بر کشدم پیش و به خون در کشدم ریش
یا از در صلح آید و گیرد به دو بازوی

تا آنکه بیاید به برم مست و لب ا لب
یا سرمه کند دوده‌ی عشقم به دو ابروی

اندر شکن شاخه ی گیسوی کمندش
دشتی است نگارین و بهشتی است چو مینوی

لبخنده‌ی افسونگر او قبضه کند جان
سِحری است در آن لحن و صدا و لب جادوی

رنگین رخ نازش به شبستان دل ما
ماهی است در آن ظلمت لشکر کش گیسوی

قنداب و عسل شهد و شکر پاک ببازند
از قند نهان در لب آن معسل نیکوی

مغرور بر این مسند و فرخنده ترین فعل
آغشته بر این شعر توئی غنچه‌ی خوش بوی

قیدی است که آمیخته با روز و شب ما
شعریست که می جوشدم از هر رگ و هر موی

گر وصف کنم شرح دل آرای رخ یار
مقصود از آن روی توئی دولت دلجوی

«ایمان» ز تو بگرفت پر و بال ادب را
ای حضرت رخشنده‌ی خوش صحبت خوش روی

شاعر ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو