فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 10 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) – سراب وصل

شراب عشق باز آور که شوری در قلم ریزم
شمیم یار می جویم که شعری بهتر انگیزم

چو سوزد مطرب و سازد به نائی خوش نوائی خوش
کلامی تازه می خواهم به رنگی نو در آمیزم

نصیحت بس کن و بشنو که من از گوش جان مستم
مزن بر طبل دینداری کزین ساغر نپرهیزم

بیفکن از تنت زاهد ردای دین که می ترسم
نهایت تیغ مظلومان به ریشت در هم آویزم

دمی بگذار و بگذر از ریا و روی بی حاصل
بیا با ما شبی بنشین کزین اندوه لبریزم

چو می بینم مسلمانی به کوی دلبران روزی
ز مسجد تا به کوهستان کبوتروار بگریزم

سراب وصل می بینم که شبها تا سحر اینسان
نشینم بر سریر عشق و مهجورانه برخیزم

تمام همتم شعریست پر شور و طرب اما
گریزی نیست از غم چون که برگ خشک پاییزم

چو بیمار خرابات و مرید شهریارانم
مکن بیهوده داروی سپید و تیره تجویزم

به بانگ اصفهان گویم که «ایمانم» به عصری نو
غزل نوش شرابی کهنه از شیراز و تبریزم

شاعر ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو

آخرین اخبار شعر و ادبیات