گر که عشق تو خیالی بود من را غم نبود
کاش چشمانت به چشمانم چنین محرم نبود
کاش چشمانت به چشمانم چنین محرم نبود
آسمانی بودم اما در زمین جا می شدم
جای بی تو غصه خوردن بود, اما کم نبود..
گر امان می داد اشکم تا بگویم از تو باز..
وضع قلب ناشکیبم اینچنین درهم نبود
من کویرم بی نصیب از مهربانیهای ابر
روزها رفت وامید بارشی نم نم نبود …
بعد زخم سالها , با درد عادت کرده ام
روی زخم کهنه ی دل هیچکس مرهم نبود
در میان ازدحام شهر بی نام دلم
گرتوبودی ای عزیز دل ,چنین ماتم نبود
شاعر اکرم راستگویان تهرانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو