دوباره قصه ى سنگ است و شيشه اى كه منم
منى كه با غزلى عاشقانه مى شكنم
منى كه با غزلى عاشقانه مى شكنم
من اختيار ندارم، گناه از لب توست
اگر روان شده باران واژه از دهنم
و قطره قطره چكيده ست شرم از تن تو
كه ذره ذره بسوزد گدازه هاى تنم
تمام دلخوشى ام وصف حالِ اين لحظه ست
همينكه در نفسى گرمْ بال و پر بزنم
كه تا سپيده كنار تو آشيانه كنم
كه بازوان تو باشد قلمرو وطنم
دوباره دست من و موج هاى دامن تو
و باز دست تو و دكمه هاى پيرهنم
#ايمان_فرقانى
شاعر ايمان فرقانى
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو