هرچند همانند جوانى سَرِپا نيست
اين سرو برافراشته از ريشه جدا نيست
اين سرو برافراشته از ريشه جدا نيست
تو ابرنشينى و من افسوس زمينگير
يك روح و دو تَن فاصله انقدر؟ روا نيست
اين زخم جگرسوز كم از مرگ ندارد
دلْ تنگ كه شد؛ توده ى سنگى سرطانى ست
رونق به صميميت و گرماى پدر بود
در كلبه ى هر كس كه پدر نيست، صفا نيست
قسمت شده در حنجره محبوس بماند
وقتى كه به اندازه ى يك آه … هوا نيست
ايمان فرقانى
٩٥/١١/٢٤
شاعر ايمان فرقانى
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو