فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 24 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

امیر اصفهانی – کافر

من با توام ای انکه ترا نام نهادند خدا
ای انکه ترا،از سر ناچار زند بنده صدا
ای صاحب بخشش،که زگندم نگذشت
دانی که زخشم تو،بر ادم چه گذشت
گویند همه:خدا نشسته بر مسند حق
برخیز و اجازه ده نشیند خود حق
در عرش،توخوش میگذرد؟،نوشت باد
با اینکه ترا نیست ز بندگان هیچت یاد
تا چند بشر مست شود زباده بدبختی
تاچند شکنجه اش کنی،کند سرسختی
تا کی همه سرگشته تقدیر،زحکمت خسته
درمانده و از وحشت دوزخت،زبانها بسته
شادی شده رویا،به هر سفره غم بی نانی
سوزنده بود اتش اندیشه ،خوشا نادانی
کودک ز تولدش پشیمان وجوان درپی مرگ
از شاخه سبز اعتقاد ادمی،فروریخته برگ
این ”دلقک” بی نشان،خدا، کلامش حق است
کافر نشدم،خدای من،فقط دهانم لق است

شاعر امیر اصفهانی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو