مرا ببر به موج خود ، ببر به اوج تشنگی
که دل ببندمت در این خرابه های زندگی
که دل ببندمت در این خرابه های زندگی
سَبـوی خالـی مــرا ز بـادهی تنت بریــز
ببین چگونه گویمت ، چکامه های بندگی
مسیـح روزگار من ، نَمیدمـی نفس چـرا
زنده کنم به شـوق تو ، ترانه های مُردگی
بیــا بـه بـاغ آرزو ، ببـافمَت به هـر غــزل
به پیش شب دگر میار بهانه های خفتگی
خسته نشد ز دلبری ماه به دور این زمین
مَجو میان عشـق من نشانه های خستگی
روزنهی فروغ دل ، ز چشم دلربای توست
زنده کنم دوباره من ، فِسـانه های بردگـی
امیرپیام نجفی زاده
شاعر امیرپیام نجفی زاده
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو