فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 11 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

امیرپیام نجفی زاده – مال من است

بوسه خواهم زلبش، گونه‌ی او چال من است
هر چـه گفتـم ، گُنهش بـر دهن لال من است

من که دلتنگ و پریشـان نشـدم در باران
این خزان با غزلش علت این حال من است

بر سر سفره‌ی هفت سیـن نشستن بی او
بخدا غصه هر عید ، وَ هر سال من است

من به خـال لب او مست شدم یا کافـر؟
ندهم بر دگـری ، باده‌ی او مال من است

گفتـه بـودم که چـرا هیـچ نـدارم از او
غافل از تارِ کمندش که پَر شال من است

اگـرم تیـر ببـارد ، زبلا بـر سـر من …
مخورم غصه که اینها همه در فال من است

منـم آن کوه که تنهـا و غریب افتـادم
همدم و هم سخنم اوست، هَمو زال من است

سحـرم گر که شده همچـو شبـی ، افیونی
از فروغ مه او نیست، که اشکال من است

امیرپیام نجفی زاده

شاعر امیرپیام نجفی زاده

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو