صبـح را با نگـهِ نـاز تـو بیـدار شـدن
و در آن سلسلهی موی تو تکرار شدن
و در آن سلسلهی موی تو تکرار شدن
خـوردن بـادهی نابـی ز شــراب هستـی
با سر انگشت خیال تو چه هشیار شدن
غمـزهی لالـهی لب را تـو بجـانم انـداز
در کویر عطشت ، تشنـهی دلـدار شدن
بیخود از خود شدن از هندسه ناب تنت
با شبی پیش تو خوابیدن و معمار شدن
حـولِ آن محـور آغـوش پُـر از تسکینت
گشتن و چرخ زدن ، نقطهی پرگار شدن
چـه عزیـزی بشود ، آنکه زلیخـایش تو
در حریـم حَـرَمت ، یوسف بـازار شـدن
از فـروغ رخ تــو ، مست زدنیـا رفتـن
تا قیـامت غـزلی گفتـن و ابـرار شـدن
امیرپیام نجفی زاده
شاعر امیرپیام نجفی زاده
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو