فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

امیرپیام نجفی زاده – شراب کهنه

نگاهت را مگیر از من، حضور تو چقدر خوب است
بیا که حال دل امشب، برای تو چه آشوب است

منم آن مستِ دلداده به دستان تو و‌ چشمت
مگر در جام لبهایت، دو صد پیمانه مشروب است؟

مگو بر من دگر پیری، مخوان از عاشقی هایت
که تا بوده همین بوده، شراب کهنه مرغوب است

عجب آرامشـی دارم …..  میـان بازوان تــو
ببر با خود مرا ای جان، همانجایی که محبوب است

چه‌ بد گفتند از این ایام، ز هجران و غم یاران
خبر داری ازین دوری، همیشه چشم مرطوب است

مگر قانون همان چشمان و گیسوی بلندت نیست
چرا پس در حریم تو، همیشه عشق سرکوب است

مرا در قصر رویایت ببر یک شب به خواب خود
در آن منصب که من خواهم، رقیبی سخت منصوب است

محبت را که قیمت نیست، ریاضی هم نمیداند
ببین ضربان قلب من وَ آغوشت چه مضروب است

مپرس از چند و چون عشق، که بین ما چرا آمد
که بر سرلوحه‌ی قلبم، فروغی ناب، مکتوب است

امیرپیام نجفی زاده

شاعر امیرپیام نجفی زاده

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو