غزلی بداهه
تصویر خیال تو عجب بال و پری داشت
در خلوت خاموش دلم شور و شری داشت
در راه بپرسیدم از آن خال و خط تو
از هرکه مگر از خط و خالت خبری داشت
گفتم چه کسی دیده دو تا چشم ترت را
گفتند همان شوخ که چشمان تری داشت ؟
برخیز که آن گنج روان رهگذری بود *
هر سایه بختی که تو دیدی ، گذری داشت
یک سال نشستم به امید ثمرتو
شاید که درخت دل من هم ثمری داشت
غافل شدم از دست ستمکار زمانه
دستی که نهان در پس پشتش تبری داشت
گفتم که اثر می نکند در تن این عشق
افسوس که در قامت عشقم اثری داشت
#امیرحسین_مقدم
بامداد شنبه ۲۲مهر ۱۳۹۶
* استقبالی از خواجه نازنین شیراز
** این غزل را بعداز خواندن سروده زیبا و دلبرانه ای از جناب محمد جوکار نازنین در حال و هوایی خیال انگیز نوشتم و به پاس محبت وصف ناشدنی ایشان که در خلال این سالهای دوستی ، هیچ وقت از بنده دریغ نکردند ، به حضورایشان تقدیم میکنم.
شاعر امیرحسین مقدم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو