فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

امید مقامی – حریم عشق تو

چرا تو تلخ میشوی برای این شکسته دل
دعا کن صبور من رها شوم ز دست دل
همین که اخم میکنی خراب میشه حال من
هم رنگ شب میشود پاییز بی بهار من
غلاف کن نگاهتو که تیغ تیز سرکش است
تمام غمزه های تو برای روزگار من
به تیر مژگان تو همیشه زخم خورده ام
به زخم من نمک مزن غزال تیز پای من
کجاست ذره ایی وفا در این حریم عشق تو
رها کن مرا برو ،جفا مکن نگار بی مثال من
به خود گفته ام که من اسیر چشم نمیشوم
چرا نگاه نمی کنی به زخم ماندگار من
برو که میزند به من نهیب این روزگار
تمام میشود شبی قرار بی قرار من


شاعر امید مقامی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو