سنگ اگر آیینه ی قرآن شود می بوسمش
خاک اگرخاک گُل ایمان شود می بوسمش
عشق من معلول رنگ ونقش واحسا سات نیست
نقش اگر جانمایه ی انسان شود می بوسمش
قهر مان بر نفس اگر غالب شود دارد هنر
هرکه مغلوب از تب وجدان شود می بوسمش
هر کلامی باشد آیات خدا می خوانمش
هردری دروازه ی عرفان شود می بوسمش
هرکه هستی ،باش ،فتح من به رنگ وروضه نیست
شعر تو گر باعث رجحان شود می بوسمش
بی لب خندان و تصویر عمل بازار نیست
فکر کردی گر دغل خندان شود می بوسمش؟
یوسف حسن مرا زندانی نفست مکن
روی تو گر منظر جانان شود می بوسمش
قصد ما سرگرمی وافسانه پردازی نبود
گرزلیخا را هوس ویران شود می بوسمش
خاک اگرخاک گُل ایمان شود می بوسمش
عشق من معلول رنگ ونقش واحسا سات نیست
نقش اگر جانمایه ی انسان شود می بوسمش
قهر مان بر نفس اگر غالب شود دارد هنر
هرکه مغلوب از تب وجدان شود می بوسمش
هر کلامی باشد آیات خدا می خوانمش
هردری دروازه ی عرفان شود می بوسمش
هرکه هستی ،باش ،فتح من به رنگ وروضه نیست
شعر تو گر باعث رجحان شود می بوسمش
بی لب خندان و تصویر عمل بازار نیست
فکر کردی گر دغل خندان شود می بوسمش؟
یوسف حسن مرا زندانی نفست مکن
روی تو گر منظر جانان شود می بوسمش
قصد ما سرگرمی وافسانه پردازی نبود
گرزلیخا را هوس ویران شود می بوسمش
شاعر اله یار خادمیان
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو