فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

الهام امریاس – سرزمین موازنه

بی تو کجا میل تماشا کنم
وز چه کسی عشق تمنا کنم
زخم عمیق دل غم دیده را
گو به کجا برده مداوا کنم
دست ندارم چو شکستی به هجر
تا گره از بخت بدم وا کنم
سرخ به سیلی نشود چهره ،تا
زردی رخساره ام حاشا کنم
گر همه عالم بشود باغ ،باز
چون تو گلی نیست که پیدا کنم
کودک جانم ز تو گیرد سراغ
تا به کی امروز به فردا کنم
مانده که با خون دل ریش ریش
دیده ز داغ تو چو دریا کنم
ناصح چه گویی ،مگر می شود!؟
سینه به روی دیگری وا کنم
دین و دلم رفته و بی طاقتم
این نتوانم ،که مدارا کنم
سخت بخوشم به دیگ عزا
دور شو تا ولوله بر پا کنم
نیست مرا قدرت آنکه نبرد
تا غم پیر و دل برنا کنم
پیرهنش کو که یعقوب وار
کوردلان را همه بینا کنم
نیست مرا چاره ی آنکه غمت
از دل سرگشته مجزا کنم
خیز از این مسلخ مسدود تا،
با دم تو کار مسیحا کنم
می روم اندر خم تنهاییم
خیمه ای از بی کسی بر پا کنم
خویش بسوزانم و خاکسترم
بر سر این گنبد خضرا کنم

سار محبت پرید و
سوار مهر،در سیاهی سوء تعبیرها گم شد
کنون دریچه ای از درک
دالان نگاه مرا
تا محکومیت ابد ،به دراز می کشد
به دسته ای کلاغ
که کاه دان ترکیده شان
از دروغ کف کرده بود.
مزرعه ی مقوایی موتاسیون قلبم رامچاله میکنم،
پر از شیارهای بی مغز مترسکی میشود
که من بودم.
روزی که معراج ملخ ها
حتا تا مغز هیچ مترسکی نمی رسید
من سبزینه ی سلامتم را
خوراک خاطره هاشان کردم
من،
مخمری چهل ساله که از
چله های چهل روزه
به چاهی رسید که آب نداشت
من،
یوسفی که از ده گاو
شیر شقاوت نوشید
تا یعقوب کلبه ی اخزانش را
در دل تاریخ بسازد و
چشم سفید کند در سیاهی سکوت تا سلامتی همیشگی
زلیخا نشده،به زندانم فکندی و
پیرهن پاره ام را
به گرگها سپردی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
از آنکه وفا نمیکند به عهد قدیم
مرا با کدام ترکه توبیخ می کنی؟!
با ترکه ی تدین ات
که بر طاقچه ی تعصب
تارها براو تلمبار است.
هیچ لجن زاری قانون منع پرواز مرغابی نیست
دریا پیشکش ات
مرداب هم نبودی
که ماجرا تا موسم مرگ پیش می رود.
من ،مهراوه ی سرزمین موازنه ام
همانکه سنگ بر جگر و
ستم بر دل دارد و
سلامت را پاسخ می گوید
اگر چه سرمای سخن ات
قندیلش بسته است.
من،
جلیله ای جلقاب
که از تکانه های مهد مروتت
رفلکس می کند
زهی خازنی که گنج بر تو می سپارد
با اینهمه
دردها را به یادگار تو
در سینه نگاه خواهم داشت
به یادگار تو
که خلیل خدایگان بودی و
کنون خمیر مواربه گان.


شاعر الهام امریاس

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو