ای تبر تقدیر تلخ این درختان سبز نیست
تاتوهستی خوشه های خوشه چینان سبز نیست
ژاله ها از ژرف حسرت ،برگ گل تر می کنند
برکه ی تاریک وحشت آشنایان سبز نیست
غوک را گفتم که از غم ها بخواند بوعطا
گفت این وارونگی در چشم اذهان سبز نیست
پرده بر پندار و کردار و به گفتارم مزن
کین حجاب از هجمهٔ حرمان گرایان سبز نیست
ساحل صبر مرا موج ات به دریا می زند
زیر تیغ ات سایهٔ این نخل طوفان سبز نیست
بشکه ای بودم که در انبار باروتم نشاند
نشئه ی غم نامه های ناله خیزان سبز نیست
این جهنم آخر از جوشش بخارم می کند
آنزمان که باغ این مینو پرستان سبز نیست.
تاتوهستی خوشه های خوشه چینان سبز نیست
ژاله ها از ژرف حسرت ،برگ گل تر می کنند
برکه ی تاریک وحشت آشنایان سبز نیست
غوک را گفتم که از غم ها بخواند بوعطا
گفت این وارونگی در چشم اذهان سبز نیست
پرده بر پندار و کردار و به گفتارم مزن
کین حجاب از هجمهٔ حرمان گرایان سبز نیست
ساحل صبر مرا موج ات به دریا می زند
زیر تیغ ات سایهٔ این نخل طوفان سبز نیست
بشکه ای بودم که در انبار باروتم نشاند
نشئه ی غم نامه های ناله خیزان سبز نیست
این جهنم آخر از جوشش بخارم می کند
آنزمان که باغ این مینو پرستان سبز نیست.
باور کن ای شیخ شهیر
که ما زندانیان دیوار و درایت و دستار
دیریست
عشق را در خود کشته ایم
باور کن
از نی ناله ی من نوای نیرنگ بگوش نمی رسد
واز خیزابه های خونینم
لکه بر دامان هیچ سیاووشی نمی افتد
ما مزامیر ناطقیم
به سرنیزه ی نعوذ و اعوذ مبندینمان
شهید روی شهید
جنگ تمام شد
صدام مرد
داعشیان به درک رفتند و
آل سعود در حال سقوط است
بیا کنارم بنشین
خرابات ما از خلوتی خدایی سرشارست.
عشق دروغ کوچکی نیست
بزرگش شمار
بدانسان که بچه مادر را.
تقدسی ست بین قنداق غم و نیل نجابتم
می گویی راهی به فروعنم در پیش است
می گویم آری
اما عترت آسیه را نیز بیاد آور
که آغوشش گهواره ی بی گناهی منست.
شیخ صنعان مشو
ورنه از خمار خنجری
به خوکبانی رومیان رسی و
عبرتی دگر شوی در آیینهٔ تاریخ مکه.
شاعر الهام امریاس
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو