مثل گیسویش دل ماراپریشان کردورفت
آن پری رویی که ازمن روی پنهان کردورفت
بانوی اردیبهشتش خوانده بودم سالها
باغ احساس مرا همرنگ آبان کرد ورفت
وقتی آمد درنگاهش صدسبد لبخند داشت
اوکه چشمان مرا تقدیم باران کرد ورفت
در هجوم بیکسی با آن همه دلواپسی
وسعت تنهایی دل را دو چندان کرد ورفت
بادلی خون التماسش کردم امابرنگشت
می شود آیاچنین ترک عزیزان کردورفت؟
درنگاه دلفریبش رنگی ازنیرنگ داشت
طرح نابودی کشیدوخانه ویران کردورفت
درهوای حسرتش من ماندم و دریای غم
ساحل آسایشم را غرق طوفان کردورفت
نقش خاموش نگاهش درنگاهم مانده است
اوکه درعشقش غریبی را غزل خوان کر دو رفت
شاعر اصغر اروجی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو