به گمانم زِ من خسته تو رنجور شدی
لحظه ای آمدی و زود زِ من دور شدی
گفته بودی که برای دل من می آئی
تو چه دیدی زِ برم رفتی و بی نور شدی
گوشه یِ کلبه یِ احزان دلم تنهایم
زِ چه رنجیده ای و عاشق یک گور شدی
با سکوتت به دلم زخم زبانها زده ای
چه شده باز که اینگونه تو مغرور شدی
باز برگرد و ببین قلب پلاسیده من
عاشقت گشته که هرچند تو منفور شدی
بارها ای گل من مرحم دردم بودی
من گذشتم زِ خطایت که تو مغفور شدی
با دل غمزده و غرق تمنا چه کنم
که توچون نغمه ای از گوشه ی سنتور شدی
مُشکنانی چه کند باغم هجران تو چون
رفته ای از برش امروز چه مسرور شدی؟!!!
لحظه ای آمدی و زود زِ من دور شدی
گفته بودی که برای دل من می آئی
تو چه دیدی زِ برم رفتی و بی نور شدی
گوشه یِ کلبه یِ احزان دلم تنهایم
زِ چه رنجیده ای و عاشق یک گور شدی
با سکوتت به دلم زخم زبانها زده ای
چه شده باز که اینگونه تو مغرور شدی
باز برگرد و ببین قلب پلاسیده من
عاشقت گشته که هرچند تو منفور شدی
بارها ای گل من مرحم دردم بودی
من گذشتم زِ خطایت که تو مغفور شدی
با دل غمزده و غرق تمنا چه کنم
که توچون نغمه ای از گوشه ی سنتور شدی
مُشکنانی چه کند باغم هجران تو چون
رفته ای از برش امروز چه مسرور شدی؟!!!
مُشکنان*85کیلومتری اصفهان – نائین
شاعر اصغراسلامی مشکنانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو