بوی کندر نوازش دستت
باد مستی که خوب می داند
روسری های تو کجا رفتند
باد مستی که خوب می داند
روسری های تو کجا رفتند
باغ چشمان تو تبرک بود
مثل ناقوس زرد یک خانه
دلبری های تو کجا رفتند
برق شمشیر نادری دارد
چشمکی که همیشه پا برجاست
سروری های تو کجا رفتند
باغ چشمت اقاقیِ دستت
سیب زردی برای هر بوسه
نوبری های تو کجا رفتند
هر نگاهت هبوط می خواهد
ارتشی را درون دل داری
رهبری های تو کجا رفتند
باد مستی دوباره جولان داد
وسط این غزل عبورش داد
روسری ات درون این شعر است
شاعر اسماعیل عامری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو