میرسد هر لحظه از در میهمان دیگری
هر نفر هم میشود خود میزبان دیگری
میفرستد زائران را زیر خیمه یک نفر
مینشاند بین آنها میهمان دیگری
کفشها را در ردیفی میگذارد جفت جفت
با سلام کفشدار مهربان دیگری
توی سینی چیده چندین استکان چای را
میگذارد بین آنها استکان دیگری
«مینشیند روی سینه، خنجرش را میکشد…»
باید این خط را بخواند روضهخوان دیگری
میزند هی روی سینه پرچمی با دست باد
دستهایی میدهد آن را تکان دیگری
مینشیند گوشهای و اشکهایش میچکد
با حضور او گرفته روضه جان دیگری
عطر نرگس باز پر کرده فضای خیمه را
چون که دارد روضه امشب میهمان دیگری