از خـانه دشمن خـاسـت دل، فریاد کردن چـون تـوان؟بی صبـرم از بی خان و مان، بر بـاد کردن چون توان؟ای دوسـت، چـنـدیـن غـم مـخـور بــهـر خـرابــی دلـمتــا …
از خـانه دشمن خـاسـت دل، فریاد کردن چـون تـوان؟ | بی صبـرم از بی خان و مان، بر بـاد کردن چون توان؟ |
ای دوسـت، چـنـدیـن غـم مـخـور بــهـر خـرابــی دلـم | تــا دولــت خــوبــان بــود، آبــاد کــردن چــون تــوان؟ |
هـر چـنـد کـوشـیـدم بـه جـان دل بــازمـانـدن از بـتـان | شـاگرد ما زد دوسـت را، اسـتـاد کـردن چـون تـوان؟ |
گـفـتـم «دلم آزاد کـن » گـفـتـا «بـه بـازی بـسـتـدم » | زیـنـســان گـران داده بــهـا، آزاد کـردن چــون تــوان؟ |
غمزه زنان آن شـوخ و من خـاموش و حـیران در رهش | سلطان چو خود خنجر کشد، فریاد کردن چون توان؟ |
گفتـی که از جـان یاد کن، از من چه حیران مانده ای؟ | آنجـا که حـاضـر تـو شـوی، در یاد کـردن چـون تـوان؟ |
هجران کشیده تیغ کین، تو، سست پیمان، دل دهی | بـر اعـتـماد چـون تـویی، دل شـاد کردن چـون تـوان؟ |
من خـودکشـم جـورت، ولی تـو خـود بـگویی بـی وفـا | چـنـدین بـه روی دوسـتـان بـیـدار کـردن چـون تـوان؟ |
خـسـرو ز دل غـرقـه بـه خـون یـاران بـه تـیمـار مـنـش | در روز طـوفـان خــانـه را بــنـیـاد کـردن چــون تــوان؟ |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج