شفایم ده …
شفایم ده که بیمار تو هستم
زجان و دل خریدار تو هستم
گلی گر نیستم اندر گلستان
قبولم گر کنی خار تو هستم
زدوشت بر ندارم هیچ باری
خودت دانی که سربار تو هستم
بچشم سر تورا هرگز ندیدم
همی دانم در انظار تو هستم
مدارا میکنی با من تو دلبر
بناحق هم طلبکار تو هستم
محبت میکنی بامن تو بسیار
نمک نشناس غدار تو هستم
هزاران عیب باشد در وجودم
از آن جمله که مکار تو هستم
بچشم مرحمت کردی نگاهم
بود فخرم که دوستدار تو هستم
شدم(گمنام) با من لطف داری
که میداند که بیمار تو هستم
جمعه پانزدهم دیماه نود شش.
شاعر احمد رشیدی مقدم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو