فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

احمد رشیدی مقدم – روی بنما که ..

روی بنما که ..

روی بنما که مرا تاب توان این همه نیست
دردلم غیر غمت آه و فغان این همه نیست

اختیار دل ما دست تو افتاده یقین
فهم یک آدم بی دل به گمان این همه نیست

صبر کردم بوصالت برسم وقت سحر
ماه شوال رسید از رمضان این همه نیست

خواب دیدم که یکی سیل روان گشت زکوه
اشک ما بود که چون سیل روان این همه نیست

خواستم دردل شب دست بگیرم کمرت
بود باریک میانت که میان این همه نیست

روی زیبای تو آمد بنظر موقع خواب
مثل رویت که همان ماه جهان این همه نیست

هرکه آمد به جهان نیز خریدار تو گشت
منفعت برد بسی هیچ زیان این همه نیست

بار سنگین فراقت کمرم را بشکست
همچو هجر تو بدل کوه گران این همه نیست

سخت (گمنام) کشد بار فراق تو بدوش
دردلش هیچ دگر تاب و توان این همه نیست
شنبه بیست پنجم شهریور نود شش .


شاعر احمد رشیدی مقدم

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو

آخرین اخبار شعر و ادبیات