به موسسین مسکن مهر
مهرت ببین چگونه زما جان گرفته است
صدها چو یوسفی که بزندان گرفته است
ماتم جواب این همه مقتول چه میدهی
گردوزخت برد ، به توآسان گرفته است
یک دم نظربکن تو ببین ریخته است چنان
در زیر خاک جان عزیزان گرفته است
آهی کشم بوقت سحر از جگر چنان
چون شعله آتشی ؛ زتو دامان گرفته است
چون دست انتقام زآستین شود برون
هردم تورا عذاب شتابان گرفته است
لرزش یکی مقاومتش فرق میکند
آن مسکنی که ژست فراوان گرفته است
جانهای نازنین که همی رفته زیر خاک
(گمنام) دست غم که بدندان گرفته است
چهارشنبه بیست چهارم آبان نود شش.
شاعر احمد رشیدی مقدم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو