پیرو خراب و خسته ام ، از همه کس بریده ام
در ره عشق آن صنم ، وه که چه ره بریده ام
در گه آن صنم بسی ، گلشن پر زگل بُوَد
وادی هفت رفته ام ، تا که به او رسیده ام
دلشدگان به راه او ، تشنه ی یک نگاه او
همره ساربان نگر، این دل غم تپیده ام
راه دراز درگهش ،طی نشود به کاهلی
عشق مگر مددکند ، نور دهد دو دیده ام
راه طلب بدان که او،اول کارکوبه کو
وادی عشق در پِیَش ،معرفتی شنیده ام
ترک نیاز کرده ام ،تا که رسم به وحدتش
گر که به او رسیده ام ،حیرت جان خریده ام
فقر و فنا درانتها ، بوده مرا چورهنما
جز ز بهار گلشنش شاخه گلی نچیده ام
گر سر عشق می نهم ،در ره هفت منزلش
رنگ ز رخ نمی برد ،جان زغم پریده ام
زانکه خوش است دلبری، از صنمی گریز پا
صید چنین گریز پا ، هیچ کجا ندیده ام
احمد خسته گر برد ، شکوه ز راه دلبری
منع کُنش که کم کند ،دردِ به دل خزیده ام
احمد انصاری هادی پور…2/101396
تو ضیحدر مقاله ی 38 از کتاب منطق الطیر عطار چنین آمده که مرغی از هدهدرهبرمرغان می پرسد راه چیست وطول راه ومشکلات طریقت کدام است.:هدهد هفت وادی را به ترتیب زیر بیان می کند .
1..طلب 2..عشق 3..معرفت 4..استغنا 5..توحید..6..حیرت 7..فقر و فنا
وغزل تقدیمی در این زمینه ودر حد بضاعت است.
وزن==مفتعلن،مفاعلن ،مفتعلن ،مفاعلن
بحر==رجز مثمن مطوی مخبون
شاعر احمد انصاری هادی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو