بگذارکه بر تاب ِ دلت قصه یِ تقریر بخواند
نا گفته ترین قصه یِ عُشاق؛ به تکثیربخواند
بگذارهمانجا که دلت رفت, به تکرارغریبی
یک بارنَه؛صدبارهمان ناله یِ تقصیربخواند
بگذاراگر کعبه یِ اسرار؛به اصرارگناهست
بررمیِ دِلت,جمره یِ اقراربه تکفـیر بخواند
بگذاردَمی تا که رواباشد اگر؛وعده یِ دیدار
پندار نهان ,بردلِ ما؛نغمه یِ تقصیر بخواند
بگذاربراین حوصله گروعده یِ دیدارنهانست
آن مرغِ قَضاکنجِ قفس,رُوزه یِ دلگیربخواند
بگذار چومَسرور به کـردار ثَوابش به نشانه
هر غنچه یِ شعری براین دفترِتقدیر بخوانـد
بگذاربراین مجلس اگررای همان صحبتِ یارست
با ساده ترین واژه یِ پنـدار,به تفسیر بخواند
شاعر احمدمحسنی اصل ,
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو